ماه و پروین
این شعر را یکی از دوستان به نام آقای منعم سروده بودند که با اجازه ایشان تقدیم میکنم به همه دوستان :
از عشق هستی ساز او ، کوشش چنان افزون کنم
در حسرت دیدار او ، خود را دو صد مجنون کنم
چشمان خود را از غمش جیحون و چون هامون کنم
در دل به غیر از مهر او گر باشدم بیرون کنم
در خلوت شب ناله ها ، از این دل محزون کنم
در سیر گلها میروم تا بلکه بینم روی او
شاید کشاند گل مرا ، همراه خود بر سوی او
گفتم به گل گر می شود با من بگو از موی او
عطر تو آوا می دهد از بوی او از بوی او
با او بگو کز هجر او چشمان خود پر خون کنم
با این پر اندیشه ام ، رفتم بسوی آسمان
با زهره و پروین و ماه ، گفتم که من هستم روان
دنبال یارم آمدم گردم تمام کهکشان
شاید ببینم چهره آن نازنین مهربان
او را نیابم ، شکوه ها ، از طالع و گردون کنم
آمد ندا گفتا چنین ، چشمی تو بگشا پر یقین
تا او ببینی حاضر است در آسمان ، هم در زمین
دریا سخن ها گویدت ، دیگر چه گوید به از این
بر کوه و صحرا بنگری ، بینی تو یار نازنین
دیگر مگو چشمان خود را از غمش ، هامون کنم
- ۹۶/۰۵/۰۳