سادگی
همینجوری که حسب عادت همیشگی داشتم به اتاق همکاران سر کشی میکردم خانم رشیدی را دیدم پسر کوچک یکی از مراجعین را کنار خودش نشانده و نوازشش میکند. ماشاءاله عجب سر زبانی داشت این بچه !!!!
کلاس پنجم دبستان بود ولی از لحاظ ادب و نزاکت و سر زبانی و فهم و شعور دروغ نگفته باشم مثل یه آدم سی ساله رفتار میکرد.
خواستم برم داخل اتاقم که دیدم خانم رشیدی بد جوری پکره .
- خسته نباشی
- خیلی ممنون آقای ص .
- چه خبر ؟
- آقای ص نمیشه واسه این بنده خدا کاری کرد.( اشاره به همان مادر و پسر) خیلی وضعیت بدی دارند.
مادره یه زنی بود تقریبا 25 ساله و پسرش هم که کلاس پنجم بود. یه شناخت کلی از وضعیتشان را داشتم .
- چی شده مگه ؟
در همین موقع همان خانم آمد خداحافظی کند که خانم رشیدی ازش خواهش کرد بیاد داخل اتاق بنشیند و وضعیتش را بیان کند.
نمیدانم ولی احساس کردم یه انرژی منفی عظیمی تو وجودشه . تعارفش کردم که بنشیند.
- چه خبر خانم ؟
- خدا را شکر آقای ص .
- مشکل چیه ؟ خانم رشیدی میخواست مشکلات شما را بگوید ، حالا که خودت هستی راحت باش ، هر چه دل تنگت میخواهد بگو.
بغض گلویش را گرفت ، اشک تو چشماش جمع شده بود و آماده انفجار.
- بخدا آقای ص دیگه خسته شدم ، دیگه بریدم ، به خدا دیشب میخواستم خودکشی کنم ولی این بچه را چیکار کنم . یه وقتایی تصمیم میگیرم هم خودم و هم این بچه را بکشم . دیگه طاقتم طاق شده . تو خانه اجازه راه رفتن ، حتی نفس کشیدن هم ندارم . پول پیش هم واسه اجاره کردن خانه ندارم . آخه چیکار کنم ....
و سیل اشک بود که از چشمانش سرازیرشده بود.
-شوهرت چی شده ؟
- طلاق گرفتم .
- علت طلاق ؟
- معتاد بود.
خواستم جو را یه جورایی عوض کنم .با خنده : - یعنی سیگار میکشید؟
- نه ای کاش سیگار میکشید . معتاد به تریاک بود.
- من یه چیزی میخوام بگم ، ناراحت نشو . این اعتقاد قلبی منه . هر مردی که میره سراغ مواد مخدر ، مقصر اول و آخر زنشه . زن اگه زن باشه ، اگه حواسش به زندگیش ، به شوهرش به ...باشه هیچ وقت سراغ این کثافت کاریها نمیره .
- حق با شماست . قبول دارم مقصر اصلی خودم هستم .
- کی تشویقت کرد به طلاق ؟
- خانواده ام . بخدا آقای ص اصلا شوهرم خبر نداشت میخوام طلاق بگیرم .
- شوهرت از نظر اخلاقی چطور بود؟
- خدا وکیلی خیلی خوب بود. لیسانس فلسفه داشت .
- خدا وکیلی این خانواده ات که تشویقت کردند برای طلاق ، الان تف هم کف دستت می اندازند.
- نه بخدا ، یه پاپاسی هم کمکم نمیکنند. اشتباه کردم آقای ص ، اشتباه کردم .
- از شوهرت خبر داری یا نه ؟
- دورا دور ازش خبر دارم .
- ازدواج کرده یا نه ؟
- نه هنوز ازدواج نکرده .
- یه خواهش دارم اونم اینه که اگه پل های پشت سرت را خراب نکردی ، یه تماس با شوهرت بگیر و بچه را بهانه کن که همش سراغ باباشو میگیره . سعی کن برگردی به زندگیت .
انگار منتظر بود یکی بهش بگه اشتباه کردی طلاق بگیری !!!! منتظر بود یکی یه جورایی تشویقش کند به برگشتن به زندگی و....
- جلوی خانم رشید قول میدهم ، هر کاری از دستم بر بیاید برایت انجام بدم . مرد ومردانه سعی میکنم انشاءاله تا شش ماه بعد از ازدواجت از لحاظ مالی کمکت کنم . هر وامی هم که خواستید برایتان کارسازی میکنم . ولی خواهش سعی کن برگردی به زندگی .
- به قرآن ، اقای ص اگه برگردم . تمام سعیم رامیکنم که از اعتیاد نجاتش بدم . میدونم که میتونم !!!!!!
چقدر دیر به این نتیجه رسده بود ،بدبختی تمام وجودش را گرفته بود . برای نجات زندگیش هیچ کاری نکرده بود . تو زندگی هم خودش را ساده شناخته و هم هالو!!!!!
- اگر هم میبینی یه جورایی نمیتونی تماس برقرار کنی ، تلفن یا آدرسش را بگیر ، من خودم به اتقاق خانم رشید با کمال میل حاضریم قدم پیش بگذاریم و باهاش صحبت کنیم .
بعد از کلی صحبت کردن ، خودش قبول کرد که با شوهرش ارتباط برقرارکند و نتیجه اش را به ما اطلاع دهد . امید وارم که موفق بشه .
- ۹۳/۰۴/۲۴