خلوتی با خودم

عاشقانه هایی که تا گذشته میروند...

خلوتی با خودم

عاشقانه هایی که تا گذشته میروند...

خلوتی با خودم

اینجا خانه دوم من است ، اینجا پیوندی زده ام به حال و گذشته ام ، ارتباط ساده و صمیمی است بین خود و من ، ما دوستان خوب و صمیمی و صادق برای هم هستیم،‌ به جمع باصفای ما خوش آمدید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۹
تیر

داشتم اخبار مذاکرات هسته ای را دنبال میکردم که به این مطلب بر خوردم:

در شهری توریستی در گوشه ای از دنیا درست هنگامی که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمنبای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند و پولی در بساط هیچکس نیست...
ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود.
او وارد تنها هتلی که در این ساحل است می شود،اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل میگذاردو برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود.
صاحب هتل اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد.
قصاب اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و با عجله سراغ دامداری
می رود و بدهی خود را به او می پردازد.
دامدار، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامین کننده خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خریدکرده میدهد.
یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود اسکناس 100 یوروئی را با شتاب به شهرداری میرود و بابت ساخت و سازی که انجام داده به شهرداری شهر که به او بدهکار بود میبرد و مالیاتش را به شهرداری میپردازد... 
حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل می آورد زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگامیکه چند کارمند و بازرس از پایتخت به شهرداری این شهر آمده بودند یکشب در این هتل اقامت کرده بودند 
حالا دوباره هتل دار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد.....
در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمیگردد و اسکناس 100 یوروئی خود را برمیدارد
و می گوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک می کند.
در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است.
ولی بهر حال همه شهروندان در این هنگامه بدهی بهم ندارند همه بدهی هایشان را پرداخته اند و با
یک انتظار خوشبینانه ای به آینده نگاه می کنند.....

می گویند دولت انگلستان (سر مشق بقیه کشورهای توسعه یافته به قیمت فقیر شدن صاحبان منابع خدادادی) از آغاز تا کنون در طول دوره موجودیتش، به این نحو معامله می کند!
«موفق ترین کشور در زمینه کاربرد نظریات اقتصادی». 
هم نفت و گاز مورد نیاز کشورش رو ارزون می خره و هم اون پولی رو که بابتش پرداخت کرده بی دردسر به خزانه کشورش بر می گردونه! 

مدیریت یعنی این....

  • علیرضا صدیقی
۱۶
تیر

گفتم امروز که روز غم مولاست ،عجب

پس چرا این دل من در هوس کرب و بلاست!!

روزها را که شمردم دیدم

110 روز دگر عاشوراست!!!

  • علیرضا صدیقی
۰۸
تیر


یک دانه زتسبیح سحرت را

یکبار به نام من محتاج بینداز

شاید که همان دانه ی  تسبیح دعایت

یکباره بیفتاد به دریای اجابت...

چند روزی است که بخاطر شکستگی استخوان بازو ، جراحی و گذاشتن پلاتین در خانه بستری شدم. از برکات روزه داری این ماه محروم شدم . حداقل از دعای خیر خود من را محرم نکنید.


  • علیرضا صدیقی